عتبهنیوز ـ آزیتا ذکاء؛ پدر و مادرش را در کودکی از دست داده بود و به همراه دو برادرش به نامهای صادق و علی در زادگاه خود تبریز زندگی میکرد. این سه برادر که خواهری هم نداشتند با اداره یک مغازه سبزیفروشی امرار معاش میکردند. صادق برادر بزرگتر هر روز یک فرسنگ راه به بیرون شهر میرفت و سبزی تازه تهیه میکرد تا دو برادر کوچکترش از خواب بیدار شوند، به در مغازه رفته و روزی آن روز خود را از طریق فروش سبزی بدست آورند. اینها گوشهای از زندگی «کریم» پدر محمدجعفر جعفرییگانه است که از راه شاطری دنبال کسب روزی حلال بود. از داشتن سواد بیبهره بود اما در تقوا و راستگویی بین مردم شهرش شناخته میشد و به پاس زندگی زاهدانهای که سرلوحه زندگیاش قرار داشت، خداوندمتعال چهار فرزند صالح پسر به او عنایت کرد که محمدجعفر ارشد آنها و علامه جعفرییگانه دومین فرزند پسر او به شمار میرفتند.
محمدجعفر جعفرییگانه یکی از اساتید تفسیر قرآن در حرم مطهر رضوی بود که بیش از یک دهه در کنار پسر بزرگ خود محمدصادق در حوزه آموزش قرآن حرم مطهر امام رضا(ع) فعال بود و کلاسهای تفسیر او از شلوغترین کلاسهای حرم به شمار میرفت. این هفته در معرفی مشاهیر مدفون در حرم مطهر رضوی سراغ این شخصیت برجسته قرآنی رفتیم که مشروح آن از نظرتان خواهد گذشت.
اولین فرزند «کریم»
اولین فرزند کریم بود که با آمدن خود در سال ۱۳۰۰ چراغ زندگی کریم شاطر و شوکتسادات را پر فروغ کرد. او در شهر خود به حوزه علمیه طالبیه رفت و فراگیری دروس دینی را آغاز کرد. حدود ۶ سال در این مدرسه به تحصیل پرداخت و از محضر علامه طباطبائی بهره فراوان برد و از همان زمان به تدریس ادبیات عرب، صرفونحو، تفسیر و اختلاف قرائات قرآن پرداخت و مسئولیت جلسات دعای کمیل و ندبه را بر عهده داشت.
پیشنیه خانوادگی
کریم پدر محمدجعفر فرد بیسوادی بود اما در تقوا و راستگویی زبانزد مردم شهرش تبریز بود. او دو برادر به نامهای صادق و علی داشت که پدر و مادرشان فوت کرده بودند. این سه برادر که خواهری هم نداشته با اداره یک مغازه سبزیفروشی امرار معاش میکردند. صادق برادر بزرگ، کریم برادر دوم و علی برادر کوچک بود. صادق یک فرسنگ راه به بیرون شهر میرفت و سبزی تازه تهیه میکرد تا دو برادر کوچکترش از خواب بیدار میشوند به در مغازه رفته و روزی آن روز خود را از طریق فروش سبزی بدست آورند.
مهاجرت از تبریز به مشهد
یک روز صادق به برادرانش گفت: شما خیلی دیر بیدار میشوید و به مغازه میآیید، در کار جدی نیستید. یک روز به مغازه خواهید آمد که مغازه بسته و من نیستم. اتفاقا روزی این اتفاق افتاد؛ وقتی دو برادر کوچک به مغازه رفتند با در بسته مواجه شدند. صادق برادرهایش را برای همیشه تنها گذاشت و برای همیشه از تبریز رفته بود. چهل سال بعد یکی از اهالی تبریز به کریم گفت: مش کریم، من برادرت صادق را در مشهد دیدهام و آدرس او را داد. او که آن زمان حدود پنجاه سال سن داشت، بار سفر بست و برای دیدن برادرش راهی مشهد شد. بعد سالیان سال در کافه صادق بستنی دو برادر همدیگر را دیدند. صادق به برادرش گفت: «زیارتت را که کردی، هر وقت به تبریز برگشتی، برو و خانوادهات را به مشهد بیاور». کریم سال ۱۳۲۵ به دعوت برادرش با خانواده از تبریز به مشهد عزیمت میکند.
مدیریت کافه بستنی نزدیک حرم
صادق عموی بزرگ محمدجعفر حدود ۴۰ سال قبل از برادرانش «کریم» و «علی» به مشهد آمده بود و در این شهر برای خود کار و کاسبی راه انداخته و به شهرت رسیده بود. او کافهای با مساحت بیش از هزار متر مربع در نزدیکی حرم و روبروی مدرسه نوّاب راه انداخته بود که مشتریان زیادی داشت. دست صادق معیوب بود، اما همتش زیاد بود و با راهاندازی این کافه توانسته بود، شهرت زیادی کسب کند و هر وقت شاه به مشهد میآمد، دستور میداد تا از کافه عموی بزرگ محمدجعفر برای او بستنی بیاورند. در کافه صادق بستنی ساختمان سه طبقهای با ۳۰ اتاق وجود داشت. صادق مدیریت این کافه را بعد خودش به برادرزاده بزرگش محمدجعفر میسپارد. از وقتی مدیریت این کافه بستنی به دست محمدجعفر میافتد، ۹۰ درصد کسانی که به این کافه میآمدند افراد معمم و متدیّنی بودند که او با آنها حشر و نشر داشت و طرفدار افرادی چون رهبر معظم انقلاب، شهید مطهری، شهید هاشمینژاد و مرحوم واعظ طبسی بود.
مدرس و مفسر قرآن کریم
میرزا محمدجعفر، مدتها در زمینه تدریس علوم قرآن و تفسیر به ویژه در آستان قدس رضوی فعالیت میکرد، او فرزندانش را طوری بار آورد که ادامه دهنده راه او باشند. محمدصادق که فرزند ارشد اوست تا آخر عمر خود از فعالیتهای قرآنی دست نکشید که از جمله فعالیتهای قرآنی او میتوان به افزایش بالای ۱۰۰ کلاس در شبستانهای میلانی، گرم، نجفآبادی، تبریزی مسجد گوهرشاد، رواقهای دارالرحمه و دارالهدایه و چند اتاق در صحن جمهوری اسلامی اشاره کرد.
تغییر نام خانوادگی
پدر محمدجعفر در تبریز به شغل شاطری مشغول بود و نان سنگک به دست مردم میداد. وقتی برای ثبت، نام خانوادگی به مغازه نانواییاش میروند و از او شغل و حرفهاش را سوال میکنند، در پاسخ سوال آنها میگوید: «شاطر هستم و مذهبم جعفری است». از اینرو فامیل خانواده کریم عنوان شاطر جعفری گرفت و در شناسنامه هم به همین نام ثبت شد.
رحیم برادر کوچک محمدجعفر که دانشجوی تهران بود یک روز نزد برادرش علامه جعفری رفته و به او پیشنهاد تغییر فامیلشان را میدهد که مورد موافقت علامه قرار میگیرد. رحیم سال ۱۳۴۳ برای عوض کردن پسوند فامیل خود اقدام میکند و ثبتاحوال برای فامیل خانوادگی آنها عنوان یگانه را در کنار جعفری لحاظ میکند.
مرحوم رحیم برادر کوچک علامه جعفری و وکیل دادگستری
هئیت مکتبالرضا(ع)
مردم مشهد سالیان سال در هئیت مکتبالرضا(ع) واقع در خیابان توحید از تلاوتها و تفسیر قرآن محمدجعفر و سپس فرزند ارشدش مرحوم محمدصادق کسب فیض میکردند. او به فرزند خود محمدصادق چنین توصیه پدرانهای کرده بود. «وقتی جلسه قرآن تمام شد، برو کفشها را جفت کن. فکر نکنی خیلی بزرگ شدی. قرآن است که انسان را بزرگ میکند.». این فرزند خلف محمدجعفر از سال ۱۳۶۳ که پایش به مکتبالرضا(ع) هیئت آذربایجانیهای مقیم مشهد باز شد و پای رحل قرآن نشست. طبق سفارش پدر و حسب عادت موقع حضور در جلسه قرآن نزدیک در ورودی مینشست و کفشها را جفت میکرد.
پدر شهید
مرحوم استاد محمدجعفر جعفرییگانه دارای ۱۰ فرزند بود که همه آنها را متدّین و قرآنی تربیت کرد. مرحوم محمدصادق، استاد و مفسر قرآن، مرحوم محمدحسن گل سرسبد محالس شادی اهلبیت(ع) و مفسر نهجالبلاغه بودند و دو تن از دختران استاد، طاهره استاد احکام و فاطمه از قاریان قرآن شهر مشهد هستند. علیاکبر فرزند چهارم استاد نیز از غواصان جنگ تحمیلی بود که در سن ۱۹ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مدفون در حرم رضوی
این مدرّس، مفسّر و استاد ادبیات سرانجام پس از چند دهه خدمت به جامعه قرآنی مشهد در ۳۰ آذرماه سال ۱۳۷۷ مصادف با دومین روز ماه مبارک رمضان در اثر ایست قلبی بدرود حیات گفت و پیکرش در بهشت ثامنالائمه(ع) صحن جمهوری اسلامی بلوک ۱۳۳ به خاک سپرده شد.
نظر شما