عتبهنیوز ـ آزیتا ذکاء؛ سوم اسفندماه بعد زیارت راهی چایخانه صحن کوثر شدم تا سرمای صبحگاهی را با یک استکان چای داغ و متبرک از وجودم بیرون کنم. در حین گذاشتن استکان خالی داخل سبد با صدای «بابا رضا بابا رضا» برگشتم صاحب صدا را پیدا کنم. دخترک خردسالی را دیدم که یک دست در دست مادر و دست دیگرش گوشی موبایل مدام ورد زبانش «بابا رضا بابا رضا» بود.
او را حواله امام رضا(ع) میدانستم تا این چهارشنبه امام رضایی یک گزارش از ارادت این زائر کوچک حضرت بنویسم. اگر شنیدن ماجرای دلدادگی دخترک کاپشن و عینک صورتی برایتان جالب است، دعوتتان میکنم مشروح این گزارش را در ادامه دنبال کنید.
اهل «محمودآباد» استان مازندران
بعد شهادت ریحانه سلطانینژاد دخترک کاپشنصورتی با گوشواره قلبی حمله تروریستی کرمان دیدن دخترکان با کاپشن صورتی، دل را کربلایی میکند؛ حتی اگر نام این دختر ریحانه باشد. با مادر این زائر کوچک حضرت همکلام شدم تا بیشتر درباره آنها بدانم که شنیدم؛ «سمیرا اسفندیار هستم اهل محمودآباد استان مازندران که به همراه مادر، همسر و دخترم برای زیارت آمدهایم و فردا به شهرمان برمیگردیم. چهارم اسفندماه روز برگشتمان با تولد دخترم مصادف است و او چهار ساله خواهد شد».
حفظ نماهنگ «بابا رضا»
ذکر مدام ریحانه ذهنم را مشغول کرده و در مورد آن میپرسم که خانم اسفندیار چنین بیان میکند: «من پرستارم و ریحانه را مهد میگذارم. این نماهنگ را از دوستان مهدش شنیده و خیلی دوست دارد. من هم داخل گوشیام ریختهام و حدود دو ماهی میشود که ریحانه با این نماهنگ اُنس گرفته و مدام میخواند. او شعر بابا رضا را حفظ کرده و از شعرهای مورد علاقهاش هست».
دومین سفر ریحانه به مشهد
به نظرتان علاقه ریحانه به امام رضا(ع) از کجا نشأت گرفته؟ باورتان میشود که از دو سالگی بوده؟ مادرش شرح این ارادت را اینگونه بازگو میکند: «ریحانه برای بار دوم است که به زیارت امام هشتم(ع) میآید. زیارت قبلی دو ساله بود که در آن سفر از مهربانی امام رضا(ع) گفتم و داستان ضامن آهو را برایش تعریف کردم. بعد آن سفر، علاقه خاصی به دل دخترم افتاد.
امسال قصد کردیم برای زیارت بیاییم و ریحانه چند هفته انتظار آمدن به مشهد را میکشید که متأسفانه نزدیک سفر، تب کرد؛ از حضرت خواستم زائرش را دریابد که بتوانیم او را حرم بیاوریم و خدا را شکر به عنایت ثامنالحجج(ع) حال دخترم خوب شد و در چهار سالگی برای دومینبار به زیارت امام رئوف آمد».
میراث ارادت مادر به حضرت رضا(ع)
شیر پاک مادر و نان حلال پدر اولین گام برای مودت به اهلبیت(ع) است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. خانم اسفندیار در ادامه سخنان خود به مذهبی بودن خانواده اشاره کرده و میافزاید: «خانواده علاقه زیادی به حضرت داریم. گاهی از روی دلتنگی با تصاویر حرم در تلویزیون گریه کردم و برای ریحانه سوال میشد، من از دلتنگی خود برای پابوسی حضرت میگفتم و انگار این حس در دخترم هم متجلی شده است».
از آرزو تا شیرینی فرزند
برخی پدر و مادرها داشتن فرزند صالح را از خدا و امام مهربانیها خواهان هستند. مادر ریحانه که بعد چهار سال زندگی مشترک صاحب فرزند شده، از شیرینی فرزند و به ویژه فرزند صالح چنین برای ما میگوید: «هشت سال است که ازدواج کردهام. مدتی دارای فرزند نمیشدم و از آرزوهایم شده بود که بچهام تُو حرم بازی کند، بخوابد، غذا بخورد و من از بودنش لذت ببرم. این حاجت را همیشه از حضرت داشتم که الحمدالله با لطف امام رضا(ع) و عنایت خدای متعال صاحب فرزندی شدیم که عاشق و شیفته خود امام رئوف است».
همه حرمها مشهد هستند
این همه ارادت ریحانه به ولینعمتمان علیبنموسیالرضا(ع) این سوال را به ذهن من آورد آیا او چنین علاقه وصفناپذیری به بقیه ائمهاطهار(ع) نیز دارد؟ که مادر ریحانه در پاسخ این سوال چنین یادآور میشود: «خانوادگی مهرماه به زیارت عتباتعالیات مشرف شدیم و ریحانه به آنجا هم علاقه نشان میداد و مدتی بهانهجویی و گریه میکرد که باز هم بریم. او برای رفتن به امامزادهها هم خیلی اشتیاق نشان میدهد و کلا به تمام حرمهای اهلبیت(ع) «مشهد» میگوید. جالب است بدانید همه حرمها را دوست دارد و در این مکانها خیلی با ما همکاریش بیشتر است و بهانه خوراکی و اسباببازی نمیگیرد».
خواهر و برادر آرزوی ریحانه از امام رضا(ع)
قطعا این زائر کوچک امام رضا(ع) مثل مادرش آرزویی دارد که از خانم اسفندیار در اینباره سوال میکنم و او میگوید: «هر وقت از ریحانه میپرسم چی از امام رضا(ع) میخواهی؟ دخترم گفته خدا به ما نی نی بده».
نظر شما