عتبهنیوزـ آزیتا ذکاء؛ خردسالی بیش نبود که در بازیهای کودکانه، صحنهای حرم را به این طرف و آن طرف میدوید و از سر هیجان، مستانه میخندید؛ فارق از دنیای بزرگترها به شیطنتهای دوران بچگی مشغول بود. مادر از صفا و امنیت خانه خورشید دلش آرام بود و میدانست کودک او در جایی قد میکشد و بزرگ میشود که قطعهای از بهشت نام دارد. مادر و هزار یک آرزو برای فرزند که یکی از آنها خادمی حضرت است.
نامش حسن محمدی است که سال ۱۳۴۴ در مشهدالرضا(ع) دیده به چشم گشود و بر حَسب جوّ مذهبی خانواده و دغدغه پدر و مادر در جاهایی قدم گذاشت که امروز او مرهون همان روزگار گذشته است که در کنار بازی کودکانه در حرم امام مهربانیها، پای درس اساتید بزرگ زمان خود همچون مرحوم محمدعلی مختاری، مرحوم کاظم محمدزاده و استاد هاشم روغنی نشست و علاقه به قرآن و عترت را با روح و جان خود درآمیخت. او اکنون به عنوان قاری و خادم حرم مطهر امام هشتم(ع) ۲۲ سال است که به زائران حضرت خدمت میکند.
چهارشنبه امام رضایی بهانهای شد تا با این قاری و خادم پیشکسوت حرم مطهر رضوی گفتوگویی انجام دادیم که مشروح آن را درادامه میخوانید.
آیا میتوان گفت مجاورت، اُنس با امام رضا(ع) از کودکی و قرائت قرآن در حرم مطهر رضوی مقدمهای برای خادمی آقای محمدی در این بارگاه ملکوتی بوده است؟
خانه پدریام در خیابان امام رضا(ع) و نزدیک میدان ۱۵ خرداد «فلکه ضد» واقع بود و دفتر فروش بلیط پایانههای مسافربری پدرم با عنوان کاروانالرضا(ع) در نزدیک حرم قرار داشت. زمانی که کودک پنج و شش ساله بودم، هر روز وقتی پدرم سرکار میرفت، من و برادر بزرگم را هم همراه خودش میبرد و میگفت: شما به حرم بروید. اینگونه در زمان کودکی، وقتمان صبح تا شب در حرم میگذشت و بازی میکردیم. حتی بخاطر دارم آن زمان که چنین امنیت و نظمی در حرم مطهر حاکم نبود، ما در پشتبام حرم هم برای بازی کردن میرفتیم. در یک کلام باید بگویم، در همان سنین خردسالی همه جای حرم را یاد گرفته و اُنس خاصی با این مکان مقدس داشتیم. مرحوم مادرم همیشه آرزو داشت که لباس خادمی حضرت را به تن بچههایش ببیند، اما عمرش کفاف نداد و در دومین روز درگذشت او، از من برای خادمی در این بارگاه ملکوتی دعوت به عمل آمد.
آرزوی مادرتان برای خادمی شما برآورده شد...
من قبل خادمی حرم توفیق تلاوت در این مضجع شریف را داشتم و برای مراسمهای مختلف حرم دعوت میشدم. روزی یکی از قاریان حرم مطهر را در بانک دیدم و مشخص بود، خیلی خسته است. از او سوال کردم، چرا خسته به نظر میرسی؟ در جواب سوالم گفت: شب قبل تا صبح کشیک حرم داشتم.
از آنجا جرقه خادمی حضرت هم در ذهن من زده شد. روزی طبق دیگر ایام هفته، قبل رفتن به سرکار، برای سلام و عرض ادب به حرم رفتم. نزدیک درب طلایی روضهمنوره، یک آن از دلم گذشت و به حضرت گفتم: این همه آمدهام و در حرم قرآن خواندهام، چرا فلانی خادم شما باشد و من نباشم؟ دو قدم بیشتر برنداشتم که سیدعباس حسینی، رئیس سابق بخش حفّاظ به اسم صدایم زد و گفت: آقای محمدی نمیخواهی خادم شوی؟ فکر نمیکردم اینقدر زود حضرت، من را به خادمی بارگاه خود بپذیرد. دو ماه بعد پیشنهاد آقای حسینی، از حرم به منزلمان زنگ زدند و اینگونه برای خادمی طلبیده شدم.
آیا حضور آقای محمدی در بخش حفّاظ برای این بوده که از قبل به عنوان قاری در حرم تلاوت داشته است؟
بله. زمانی که از حرم بهم زنگ زدند، خواستند پیش سیدمرتضی سادات فاطمی صدرالحفاظ آستان قدس رضوی بروم و پیش او تلاوت داشته باشم و با اجازهاش در این بخش به خدمت مشغول شوم. اتفاقا صبح همان روز مراسم ترحیم مادرم بود و آقای ساداتفاطمی هم در تعزیه مادرم حضور داشت.
تیرماه سال ۱۳۸۰ در سن ۳۶ سالگی به خدمت حضرت در بخش حفّاظ درآمدم و اکنون ۱۹ سال است که سرکشیک سوم بخش حفّاظ هستم. البته خدمت نیابتی از طرف سیداحمد علویقائنی را نیز در کشیک هشتم بخش خدّام دارم که این سعادت هم از سال ۱۳۹۶ برایم حاصل شده است.
آیین کهن قرآنخوانی «صفّه» با چه آداب و شیوه وقفی همراه است؟
مراسم قرآنخوانی صفّه وقف «بیات مختاری» مربوط به سال ۱۲۷۶ هجریقمری است که هر روز در دو نوبت صبح بعد از طلوع آفتاب و شب بعد از نماز مغرب و عشاء با چینش ۱۴ رحل و قرآن، قرائت یک جزء قرآن و فقرات خواجه نصیرالدین طوسی به اجرا درمیآید. در گذشته این مراسم در رواق دارالحفّاظ برگزار میشد. اما در حال حاضر رواق دارالسلام محل برگزاری مراسم قرآنخوانی صفّه است.
در هر مراسم صفّه، هشت نفر از خدّام، هشت نفر از فرّاشان و هشت نفر از دربانان نیز شرکت میکنند، منتها کنار نشسته و فقط حفّاظ پشت قرآن مینشینند و مراسم را اجرا میکنند. خادمان دیگر بخشها در واقع پس از تحویل کشیک در مراسم ما حضور مییابند و در گوشهای از مراسم مستمع هستند.
آیا دیگر اعتاب مقدس در ایران یا خارج از کشور از این مراسم الگو گرفتهاند؟
دو مورد را که من خبر دارم، یکی در حرم حضرت معصومه(س) و دیگری در زینبیه اصفهان است. مصطفی قربانزاده بچه مشهد بوده و از شاگردان خودم است که به او قرآن آموختم. آقای قربانزاده که اکنون ساکن اصفهان است، طی سفری که به مشهد داشت و شاهد این مراسم بود، ترغیب شد که عین همین مراسم را در زینبیه اصفهان به اجرا درآورد. او این مراسم را هر هفته چهارشنبه شبها برپا میکند و هر هفته عکس آن را برای من هم میفرستد.
دو دهه خدمت آقای محمدی به بارگاه منور رضوی حتما مشمول خاطرات بسیار است که خوشحال خواهیم شد یکی از آنها را برای مخاطبان عتبهنیوز بیان کنید.
میخواهم خاطره یک زائر پاکستانی امام رضا(ع) را بازگو کنم که به زمان خدمتم در حرم برنمیگردد. من تا چند سال قبل لابراتوار عکس رنگی داشتم. در لابراتوار خود یک پرده از ضریح مطهر حضرت نصب کرده بودم که تصویر پشت زمینه عکس یادگاری زائران بود. روزی یک زائر پاکستانی به مغازهام برای انداختن عکس آمد. وقتی چشمش به این پرده افتاد از یک سوراخی که بر روی پرده بود، پولی را داخل انداخت. آن پول را به او برگرداندم و او را به حرم برده و ضریح را نشانش دادم و گفتم: پولت را باید اینجا بیاندازی، اما آن زائر پاکستانی گفت: این هم ضریح امام است. اینجا دریافتم هر چیزی که نشانی از حضرت داشته باشد، زائران از همان جا عرض ارادت به مولای خود میکنند.
نظر شما