عتبهنیوز -آزیتا ذکاء؛ شیخ مرتضی انصاری دزفولی یکی از برجستهترین فقها و علما در قرن سیزدهم هجریقمری بود. وی از پایهگذاران اصول نوین در فقه و اصول جعفری به شمار میرود که با دو اثر گرانبهای «المکاسب» و «رسائل»، نامش در گستره معارف اصیل اسلام جاودانه شده است.
ایشان طلایهدار دوره ژرفاندیشی در مسایل اجتهادی بود که با روش نوین و آرای عمیق خود، روح تازهای در کالبد اجتهاد دمید. این مجتهد بنام شیعه که از اواسط قرن سیزدهم به تدریس میپرداخت، در سال ۱۲۶۶ هجریقمری مرجع مطلق شیعه شد و «خاتم فقیهان و مجتهدان» لقب گرفت.
در گزارش پیشرو، بیشتر با این عالم و مجتهد برجسته آشنا خواهیم شد که مشروح آن از نظرتان میگذرد.
از نسل جابر بن عبدالله انصاری
محمدامین از علمای پرهیزکار روزگار خود به شمار میرفت که دارای سه فرزند پسر بنامهای مرتضی، منصور و محمدصادق بود. مرتضی بزرگترین فرزندِ وی در ۱۸ ذیحجه همزمان با سالروز عید غدیر سال ۱۲۱۴ هجریقمری از سلاله پاک جابر بن عبداللّه انصاری صحابی نامدار پیامبراسلام(ص) در خاندان با فضل و ادب دیده به جهان گشود و مرتضی نام گرفت.
خواب صادقه مادر
مادر شیخ مرتضی دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمسالدین انصاری و از زنان پرهیزکار عصر خود بود. مادر وی، پیش از تولد او، امام صادق(ع) را خواب دید که قرآنی به او هدیه داد. خواب او را، به فرزندی عالم تعبیر کردند. این خواب صادقه موجب شد پس از تولد، همیشه مادرش با وضو به وی شیر دهد.
صرف شام بعد درس
شیخ مرتضی از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. ایشان در نوجوانی طلبهای پرکار، خوشفکر و خداترس بود. غالبا نیز تا نیمه شب به مطالعه و نوشتن درسهای خود اشتغال داشت و برای اینکه شبها زود نخوابد، زود شام نمیخورد و خوردن شام را به بعد از رسیدگی به دروس خود موکول میکرد.
سفر به عتبات عالیات در 20 سالگی
شیح انصاری پس از فراگیری قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسرعمویش شیخ حسین انصاری پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. در بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرد و مورد توجه علامه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند.
سفرهای متعدد به ایران و عراق
شیخ انصاری از این پس به مدت چهار سال در درس علامه مجاهد و شریف العلما شرکت جست. سپس در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد. اما پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران بازگشت و اینبار به مدت سه یا چهار سال از محضر عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان کسب فیض کرد.
مهاجرت به نجف پس از رحلت پدر
شیخ انصاری پس از درگذشت پدر در سال 1249 هجریقمری بار دیگر به عتبات عالیات مهاجرت کرد. ابتدا به کربلا و سپس به نجف رفت. با این که مجتهدی مطلق و فاضل بود، اما برای احترام به خاندان بزرگ کاشفالغطاء در درس شیخ علی، فرزند شیخ جعفر کاشفالغطاء شرکت میکرد.
پس رحلت شیخ علی کاشفالغطاء، شیخ انصاری به تدریس پرداخت. آغاز تدریس در نجف، شهرت چندانی نداشت و عدهای اندک از طلاب در درس وی شرکت میکردند. در آن زمان آیتالله سید حسین کوهکمری در مسجدی برای جمع کثیری از طلاب تدریس میکرد. روزی آیتالله کوهکمری زودتر از وقت تدریس به مسجد رفت. دید شیخی در گوشهای از مسجد برای چند نفر از طلاب تدریس میکند. سید به سخنان وی گوش کرد و دریافت که وی بسیار محققانه و مستدل تدریس میکند.
روز دیگر سید زودتر به محل تدریس رفت و با دقت به بحث شیخ انصاری توجه کرد. بیان مستدل و روان شیخ و تسلط وی بر مبانی فقهی و اصولی، سید را به حیرت واداشت. از آن پس به شاگردانش فرمود: «این شیخ برای تدریس از من شایستهتر و عالم تر است» و خود و شاگردانش در درس شیخ شرکت کردند و از این زمان، شیخ به فضل و دانش مشهور شد و مورد توجه طلاب قرار گرفت.
مرجعیت شیخ انصاری
صاحب جواهر در روزهای پایانی زندگیاش، دستور داد تا مجلسی تشکیل شود و همه عالمان تراز اول نجف در آن شرکت کنند. مجلس در محضر ایشان تشکیل شد؛ ولی شیخ انصاری در میان حاضران نبود، صاحب جواهر فرمود: «شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید»! پس از جستجو، وی را در گوشهای از حرم شریف امام علی(ع) دیدند که رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا میکند.
شیخ انصاری را به آن مجلس راهنمایی کردند. صاحب جواهر، شیخ را بر بالین خود نشاند. دستش را گرفت و بر روی قلب خود گذاشت و فرمود: «الآن طَابَ لِیَ الْمَوْتُ اکنون مرگ بر من گوارا است». سپس به عالمان مجلس فرمود: «هذا مَرْجِعُکُمْ مِنْ بَعدی، ایشان پس از من مرجع شما خواهد بود». رو به شیخ ادامه داد: «تو هم از احتیاط کردن در مقام فتوا کم کن؛ زیرا دین مقدس اسلام سهل و آسان است». این کار صاحب جواهر، برای معرفی بیشتر شیخ مرتضی انصاری بود؛ وگرنه، در مرجع شدن کسی، تعیین مرجع قبلی شرط نیست.
امتناع از پذیرش مرجعیت
شیخ پس از درگذشت صاحب جواهر، از فتوا دادن خودداری کرد و در نامهای به سعیدالعلما نوشت: «هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریفالعلما بهره میبردیم، فهم تو از درس استاد از من بیشتر بود، حال سزاوار است به نجف بیایید و مرجعیت را به عهده بگیرید». سعیدالعلما هم در پاسخ نوشت: «آری، ولی شما در این مدت در آنجا مشغول تدریس و مباحثه علمی بودهاید و من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارترید».
توسل به حضرت امیرمومنان(ع) در مرجعیت
پس از رسیدن نامه سعیدالعلما، شیخ به حرم مطهر حضرت علی(ع) مشرف شد و از آن حضرت خواست که او را در این امر بزرگ یاری کند و از لغزش و خطا نگاه دارد. یکی از خادمان حرم مطهر میگوید: «مثل همیشه، ساعتی پیش از طلوع فجر برای روشن کردن چراغهای حرم مطهر به آنجا رفتم. ناگهان از طرف پایین پای حضرت امیر صدای گریهای بلند و جانکاه و نالهای سوزناک به گوشم رسید. بسیار شگفتزده شدم که این صدای کیست؟ آهسته پیش آمدم تا از جریان آگاه شوم، ناگهان دیدم شیخ انصاری صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته و میگرید و به زبان دزفولی با سوز و گداز به امام (ع) میگوید: آقای من! مولای من! یا ابالحسن! یا امیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اکنون بر دوشم آمده است، بس مهم و خطیر است. مرا از لغزش و اشتباه و عمل نکردن به وظیفه نگاهدار و در طوفانهای حوادث روزگار همواره راهنمایم باش، وگرنه از زیر بار مسئولیت فرار خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت».
نوآوریهای علمی
بیشتر شهرت شیخ انصاری به دلیل ابتکارات وی در اصول و فقه بوده است. ایشان از پایهگذاران اصول نوین در فقه و اصول جعفری به شمار میرود که با دو اثر گرانبهای «المکاسب» و «رسائل»، نامش در گستره معارف اصیل اسلام جاودانه شده است.
ایشان طلایهدار دوره ژرفاندیشی در مسایل اجتهادی بود که با روش نوین و آرای عمیق خود، روح تازهای در کالبد اجتهاد دمید. این مجتهد بنام شیعه که از اواسط قرن سیزدهم به تدریس میپرداخت، در سال 1266 هجریقمری مرجع مطلق شیعه شد و «خاتم فقیهان و مجتهدان» لقب گرفت.
احترام به مادر
هنگامی که شیخ انصاری از عراق به ایران بازگشت، پس از اندکی تصمیم گرفت برای استفاده از محضر علمای ایران به شهرهای دیگر سفر کند. اما مادر شیخ که پس از مدتها فرزندش را دیده بود، اجازه مسافرت به وی نداد. شیخ نیز به احترام مادر مدتی سفر را به تعویق انداخت.
مادر شیخ در اواخر عمر نابینا شده بود، وی مقدمات تهجد مادر خود را فراهم میکرد حتی آب وضویش را در موقع احتیاج گرم میکرد این بانوی مکرمه در سال 1279 هجریقمری در نجفاشرف از دنیا رفت و شیخ در غم فقدان مادر بسیار متأثر و غمناک شد و گریه کرد.
خانواده شیخ انصاری(ره)
شیخ اعظم در سن 25 سالگی با دختر اولین استاد خود، شیخ حسین انصاری ازدواج کرد. اولین ثمره این ازدواج پسری بود که پس از رفتن شیخ انصاری به مسافرت متولد گردید، اما درکودکی فوت کرد و دومین فرزند او دختری به نام بی بی فاطمه بود.
شیخ اعظم سه همسر داشت؛ دومین همسر شیخ، دختر میرزامرتضی مطیعی دزفولی بوده که از وی نیز یک دختر به نام بی بی زهرا به یادگار ماند و اما سومین همسر وی اهل اصفهان یا رشت بوده که از او یک فرزند پسر داشت که قبل از تولد از دنیا رفت.
دفن در حرم امام علی(ع)
سرانجام این بزرگمرد علم و فضیلت در ۱۸ جمادی الثانی سال ۱۲۸۱ هجریقمری در سن ۶۷ سالگی با انبوهی از ذخائر فکری و معنوی، نوشتهها و مفاخر دار فانی را وداع گفت. طبق وصیت عالم وارسته، پیکر ایشان با امامت حاج سیدعلی شوشتری نماز میّت اقامه شد و در جوار قبر مطهر امیرالمومنین(ع) آرام گرفت. قبر شیخ اعظم در حجرهای متصل به باب قبله صحن مطهر واقع شده است.
نظر شما