به گزارش عتبه نیوز، امام حسین علیه السلام در عبور از بیابانهای خشک و بیآب و گیاه، در روز ۲۹ ذیالحجه به منطقهای به نام قطقطانیه رسیدند. این منطقه که کاروان امام مدت کوتاهی در آن استراحت کردند، به نوعی منطقه نظامی محسوب میشد. چراکه از یک سو نعمان بن منذر در آن محل زندانی داشت و اسرای خود را در آن محل نگهداری میکرد و از سوی دیگر اردوگاه نیروهای حصین بن نمیر که رئیس شرطههای کوفه بود نیز در این منطقه واقع شده بود.
البته منزلگاه قطقطانیه چشمههای آب و قناتهایی هم داشت که به همین علت کاروان امام حسین علیه السلام در آنجا مدتی را به استراحت پرداختند. این منطقه که در نزدیکی کوفه قرار داشت، با روستاهای قریات و سماوه هم مجاور بود. این محل به منزله دو راهی یا چند راهی بود که کاروانهایی که به آن میرسیدند، مسیر خود را از آنجا انتخاب میکردند.
از طرف دیگر گزارشی که به رویدادهای بعد از عاشورا اشاره دارد به نقل از فاطمه صغری، دختر حضرت سیدالشهدا علیه السلام، این طور ثبت کرده که خواهرش به نام سکینه در این محل گم شده بود.
رد کردن دعوت امام حسین (ع) از سوی عبیدالله بن حر جعفی
در بعضی از منابع نوشته شده که بعضی از دیدارهای عبیدالله بن حر جعفی با امام حسین علیه السلام در همین منطقه اتفاق افتاده است. چراکه طبق به روایتی که امام صادق علیه السلام عنوان کردهاند، زمانی که امام حسین علیه السلام به این منزلگاه رسیدند خیمهای را مشاهده و از مردم سؤال کردند که این خیمه برای کیست؟ آنها پاسخ دادند که خیمه عبیدالله بن حر جعفی است.
امام علیه السلام یکی از یاران خود را به سوی او فرستاد تا او را به یاری کاروان امام دعوت کند. نوشته شده که عبیدالله بن حر بهانه آورد و گفت: «من از کوفه خارج نشدهام مگر از ترس اینکه مبادا حسین علیه السلام به آنجا بیاید و نتوانم او را یاری کنم.» فرستاده امام برگشت و پاسخ عبیدالله بن حر را به ایشان عرض کرد.
بعد از آن امام حسین علیه السلام خود به خیمه عبیدالله رفتند. بعد از حمد و ثنای خدا به او فرمودند: «ای عبیدالله! تو در گذشته خطای زیادی کردی و خدای متعال تو را به دلیل اعمالت مؤاخذه میکند. آیا نمیخواهی توبه کنی و گناهان گذشتهات را جبران کنی؟» عبیدالله جواب داد: «چگونه جبران کنم؟»
«روضهخوان»، ماجرای شفای پیر غلام اهل بیت و حنجرهای که نذر امام حسین شد
امام حسین علیه السلام فرمودند: «نوه پیغمبر خدا را یاری کن.» عبیدالله جواب داد: «ای فرزند رسول خدا! اگر همراه تو بیایم در همان ابتدا کشته میشوم ولی نفسم به مرگ راضی نیست. اما اسبم را برای یاری به شما میدهم.» امام از او روی برگردانده و فرمودند: «نه به اسب تو نیازی است و نه به یاری عناصر سستعنصر.» و سپس آیهای از سوره مبارکه کهف را قرائت فرمودند که: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم.»
سپس به او فرمودند: «اما از اینجا فرار کن و برو. نه با ما و باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خدای متعال او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.»
عبیدالله بن حر جعفی که دعوت امام حسین علیه السلام مبنی بر همراهی آن حضرت در قیام عاشورا را رد کرد، بعد از شهادت آن حضرت به شدت پشیمان شد و بارها در اشعاری این مطلب را اظهار میکرد.
البته او در تمام عمر خود به تصمیمهای خطا مشهور بود. حتی در زمان قیام مختار ثقفی هم ابتدا به قیام مختار پیوست اما از او هم جدا شد، به سمت مصعب بن زبیر روی آورده و مقابل مختار قرار گرفت.
منابع:
- آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
- مقتل الحسین علیه السلام؛ علامه بحرالعلوم
- موسوعه کلمات امام حسین علیه السلام
نظر شما